متغيـــر
بعضي ها ميگن آدم ها تغييرپذير نيستن، هموني هستن كه هستن، حالا بالا بري، پايين بياي تغييري نميكني، اصلا نميشه تغيير بكني، ذات آدمها همينه كه هست، راه نداره، بيخودي خودت رو خسته نكن.
بعضيهاي ديگه ميگن اگه آدمها تغييرپذير نبودن پس 124 هزار پيامبر اومدن چي كار كنن؟ «گاردنر» نويسنده كتاب «نوسازي خويشتن» هم به شدت معتقده كه آدمها تغییر پذیرن.
□
نظر تو چيه؟ با كدومشون موافقي؟ به نظر من هر دو دسته درست ميگن! ميدوني چرا؟ چون آدم ها دو دستهاند: بعضيها تغييرپذيرند و بعضيها تغيير ناپذير. اين بستگي به «ظرفيت روحي» و «قدرت فكري» آدمها داره.
آدمها كلا دو دسته هستن:
دسته اول آدمهایی که روحشون کوچیکه. این عده همیشه «سن واقعي» شون كمتر از «سن تقويمي» شونه. این دسته هیچوقت هیچ فکری ندارن و توی بیخیالیشون مثلا کلی خوشند و دارن حال میکنن. اگه هم يه زموني بخوان خیلی تریپ آدم عاقلها رو بزنن، میرن میگردن و بعد از کلی جستجو و سرچ زدن، يه دغدغه بچگانه رو انتخاب میکنن:«نچ نچ دیدی چی شد؟ همون خوانندهه بود که دیروز گفتما، صداش گرفته» و بعد بدون اينكه بدونن سال ميلادي با ژانويه شروع ميشه يا دسامبر، ادامه ميدن:«توي يكي از سايتا هم نوشته بود تا 12 نوامبر دیگه نميتونه بخونه.»
اين آدمها حاضرن برای صدمين بار پای کلیپ «شادمهر» (از اين موجود دوپا به شدت متنفرم) ... پاي كليپ شادمهر بشينن و ذرت بوداده (= پاپ کورن) بخورن و برای صد و يكمين بار زندگینامه «جنیفر لوپز» رو بخونن و اجازه بدن که ستارههای بدترکیب هالیوود و بالیوود كه به كمك كرمهاي آرايشي قابل تحمل ميشن، به «روح كوچك» اونها بخندن، اونها حاضرن يه ساعت تايپ كنند www و بگردن تا آخرين عكس «هافمن» (برنده اُسكار در سال 2005) رو پيدا كنن، اما هيچوقت حاضر نيستن كه به چيزهايي غير از اينها فكر كنن، به چيزهايي بزرگتر از روح كوچيكشون، اونها دنياشون همين قدر كوچيكه و توي همين محدودها محدود شدن و باقي موندن. دنياي يه روح كوچيك، خيلي كوچيكه.
اينها همون هايي هستن كه خود خدا هم به پيامبرش ميگه اونها رو ول كن، باهاشون حرف نزن، اونها تغيير نميكنن:
«براي آنان يكسان است چه آنان را انذار دهي و چه ندهي، ايمان نميآورند.»:«سواء عليهم اانذرتهم ام لم تنذرهم لايومنون» (يس/10 ، بقره/6)
دنياي يه روح كوچيك، خيلي كوچيكه.
دسته دوم؛ جوونهايي با «روح بزرگ» كه فوتبال ميرن، کوه، فيلم، گپ، گردش، تفریح، سينما و ... ، اونها هم ممكنه مثل بنيامين فكر كنن كه «دنيا ديگه مثه تو نداره»، اونها هم ممكنه از بازيگري مثل «تام هَنكس» (از ستارگان سينما و برنده اسکار) خوششون بياد، اما به اينها اكتفا نمي كنن و به خيلي چيزهاي ديگه هم فكر ميكنن، به چيزهايي به وسعت روحشون، يه «روح بزرگ» هيچ وقت با اينها پر نميشه.
يه چيزي رو هم بگم، بعضي جوونها روحشون بزرگه اما به خاطر بدرفتاري بعضي آدمهای مثلا مذهبي، يا ارتباط با دوستان كوتهفكر،رفتهاند و افتادهاند توي جمع اونهايي كه روحشون كوچيكه. اين دسته ممكنه چند سالي هم با اونها باشن، اما كم كم فاصله ميگيرن و جدا ميشن، ميدوني چرا؟
يه احساسي بهشون دست ميده، دلشون ميگيره، خسته ميشن، يك «روح بزرگ» هيچ وقت نميتونه طاقت بياره كه يه راه تنگ و تاريك رو ادامه بده، هر چند كه خيليها دستش رو بكشن، ميرسه روزی که ازشون جدا ميشه و راهش رو تغيير ميده.
اسم «بُشر حافي» رو تا حالا شنيدي؟ يه مدت كارش اين بود كه با دوستاش ميرفت دنبال رقص و آواز، به قول ماها پارتي. ميدوني آخرش چي شد؟ فاصله گرفت، جدا شد، رشد كرد و كمكم اونقدر بالا رفت كه شد يكي از صميميترين ياران «امام کاظم» ـ عليه السلام ـ .
يه جووني هم بود به اسم مهندس«جلال تناوش»، رفته بود آمريكا براي ادامه تحصيل، چندين سال هم اونجا موند، نماز و روزههاش رو به كلی ترك كرده بود و همراه دوستاش داشت توي خيابونهاي آمريكا مثلا كلي حال ميكرد، به تقليد از همون دوستاش هم ميگفت: «بابا نهايتش اينه كه ميريم جهنم، خب بريم، اصلا من ميخوام برم جهنم، به بقيه چه؟» ميدوني چي شد آخرش؟
نكشيد، نتونست، دلش طاقت نياورد، اون «روح بزرگ» دوام نياورد، كمكم برگشت و به مرور اونقدر تغيير كرد كه «آيت الله انصاري همداني» (يكي از بزرگترين عرفاي قرن معاصر) اون رو به داماديش انتخاب كرد!
۲- نکته دیگری که به نظرم بسیار حائز اهمیته و نباید از آن غافل شد این است که روح های دسته دوم یا روح هایی که بزرگ می شن ،جذب کننده و فراخواننده روح الهی اند؛ روح خداوند به امر او بر هر یک از بندگانش که بخواهند نازل می شود که بترساند که جز من خدایی نیست . پس از من بترسید. پس اونهایی که بزرگ شدنشان را حس می کنند از رحمت خدا ناامید نشن و در انتظار نزول و برخورداری از بارش های روح خداوند باشند. بارشهای روح الهی زمین مرده را زنده می کنه و جهش یا جهش هایی باور نکردنی در روحمان ایجاد می سازند...روح خدا ،خدانیست اما از خدا هم جدا نیست . روح خدا مظهر وجه الله و تجلی کامل اسماء و صفات خداوند است.خداوند بر بنده مومنش وعده داده است که "وجه" خود را آشکار سازد ... انشاء الله
********ميلاد سه نور است، بيا دف بزنيم***** *****از عشق حسين ع و اهل او دم بزنيم***** **شادي دو عالم است اين عشق حسين ع** *تا جان به تن است، بگو حسين ع و يا حسين ع* ~~~~**~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ~~~~**~~~~~*~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ~~~~**~~~~**~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ **~~**~~~***~~*~~~*~~~~*~~~~*~~~~*~~~~*~~~~~~~~~~ **~~**~~*****~~~~~**~~~**~~~**~~~~**~~~**~~~~**~~~* ******~~~~************************************~~~~**~~~** ******~~~~~~***********************************~~~~~~~** ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~**~~~~~~~** ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~**~~~~~~~** ~**~~**~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~**~~**~**~~***~~**~ ~**~~**~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~**~~**~~~~******~~ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
سلام مثل هميشه سودمند بود اعياد شعبانيه مبارک خوشحال ميشم سر بزنيد
سلام عزیزم من اپ کردم منتظر هستم اپت هم قشنگ بود موفق باشی باي
به شدت هر چه تمام تر باهات موافقم. اين هايی که گفتی رو زيادی توی زنده گی م احساس کردم. روح های بزرگی رو ديدم که چه کارهايی کردن. چه جاهايی بودن و به چه جاهايی رسيدن که آدم کله ش سوت می کشه! ما به روزيم. اگه بيای به شدت هر چه تمام می خوشحاليم!
سلام علیکم http://www.moztarr.mihanblog.com نجوا کنيد با آقايمان تا در وب وارد شود شاید ....(برای دوستانتان بفرستین)
به نام خدا سلام موفق باشید من شما را لينک کردم شما اگر خواستيد مرا لينک کنيد باعث افتخار من است و گرنه ایرادی ندارد خداحافظ
هو سلام احتمالا اين نشونه ی شيعه رو تو حديثی از امام باقر خوندين که: پشت سر مومن ديگه جز خوبی چيز ديگه ای نگه يعنی يه چيزی فزاتر از غيبت... در مورد شادمهر ميگم! من طرفدارش نيستم ولی اينطوری حرف زدن هم به نظرم درست نيست... التماس دعا
سلام آقاي طلبه........شايد باور نكني ولي بيش از ۲۰ بار اين نوشته رو خوندم جوري كه همشو از حفظم !!! منم يكي از همونايي هستم كه به قول شما تغيير كرده ...ولي من يه اسم ديگه گذاشتم روش ... گفتم ..خودمو پيدا كردم؟؟ مي دوني وقتي هر كس اينو مي شنيد چه عكس العملي نشون مي داد ؟؟؟؟ مي خنديد !!!!!!!!!! خنده ها ي احمقانه اي كه منو زجر مي داد .... طوري كه بعد از يك سال هنوز نه من معناي خنده هاي اون ها رو فهميدم و نه اون ها چيزي از بغض هاي منو ...زماني كه چيزي براي گفتن نداشتم حس مي كردند!!!!!!!!
بابا اي ول من که نمی دونم چی بگم ! جون تو راست ميگم بابا ترکوندی! اصلا می خوام برم طلبه بشم با اينکه اصلا تو اين خط ها نيستم اما صفاتون منو گرفت خيلی حال کردم دمت گرم!